نويسنده: احمد ضابطي جهرمي





 

در ميان اساطير و خدايان مشترک هند و ايراني مي توان از سومه ي ودايي و هئومه ي اوستايي نام برد. افشردن شيره ي گياهي که مظهر زميني و ستايش اين خداي ايراني و هندي است، محققاً به دوره ي فرهنگ مشترک اين دو قوم باز مي گردد.
سومه در ريگ ودا، گياهي است که برکوهستان ها يا بر کوهي ويژه مي رويد و هئومه در اوستا گياهي است که آن نيز بر کوهي خاص سبز مي شود. در ريگ ودار، ورتا آن را بر صخره اي مي نهد، در اوستا خدايي آن را بر کوه بزرگ هرئيتي مي گذارد. در ريگ ودا آن را عقابي بر زمين مي آورد و در اوستا آن را مرغان مي پراکنند. او در هر دو اثر، شاه گياهان و دارويي سلامت بخش است و زندگي دراز مي بخشد و مرگ را دور مي کند. همچنين اين گياه در هر دو اثر درون آب هاست. فشردن گياه و نوشيدن افشرده ي آن نقشي بزرگ در مناسک باستاني ايران و هند داشته است، هر چند در ريگ ودا از سه بار افشردن روزانه ي آن سخن مي رود و در اوستا از دو بار افشردن.
در ايران و هند، ساقه ي زرد هوم را مي فشردند و افشره ي زرد آن را با شير مي آميختند و در آيين ها مي نوشيدند و مي نوشاندند. در هر دو سرزمين، سومه و هئومه گياهي آسماني شمرده مي شد که بر زمين آورده شده است، و يوسوت و ترتيه و آيته از سويي، و ويوهونت و ترتيه و آنويه از سوي ديگر، افشرندگان اين دو گياه در هند و ايران اند.(1)
هوم ( در اوستا Haoma، در سانسکريت سومه Soma ) اسم گياهي است از خانواده افدرا ( Ephedra ) و از آن شربتي سُکرآور به نام هوم ساخته اند و در زمان هاي قديم به صورت فديه به خدايان عرضه مي شده است. ( در کتب طبي قديم آن را هوم المجوس خوانده اند. ) استعمال عصاره ي اين گياه، که با تشريفات خاصي گرفته مي شده، در مراسم قرباني، يکي از کهن تري رسم هاي آريايي بوده است. ( وي ونگها، پدر جمشيد، براي نخستين بار هوم را بفشرد و در عوض، پسري به نام جمشيد به او داده شد، پس از او آبتين دومين ستاينده هوم است که در عوض فريدون به او داده شد، و بالاخره پروشسب است که در پاداش، پسري به نام زردشت از او به وجود آمد. )
نوشيدن شربت اين گياهِ سکرآور راز آميز از زمان زردشت، پيامبر باستاني ايرانيان، ممنوع شد و از دوره ي ساسانيان به بعد پيشوايان ديني گياهي به نام هوم را رواج دادن که سکرآور نبود. آن چه امروز ميان پارسيان هند و زرتشتيان ايران به نام هوم معروف است، هوم اصلي نيست. ( اين گياه در ادبيات زردشتي معروف و با توجه رو به رو بوده است؛ در يشت ها کراراً به نام هوم بر مي خوريم. )
« در بسياري از اساطير ملل جهان نيز گياهاني آسماني و مقدس، همانند هوم، وجود داشته است. حتي مي توان احتمال داد که اعتقاد به نوشابه اي سکرآور و آسماني، عقيده اي هند و اروپايي باشد. در اساطير يونان باستان عقابي وجود دارد که آمبروزيا ( Ambrozia، غذاي خدايان ) را براي زئوس مي آورد که جاودانگي و بي مرگي مي دهد. در اساطير نُرديک ( Nordic= اروپاي شمالي ) نيز عقابي است که نوشابه اي انگبيني را با خود مي برد. »(2)
« هوم و مراسم آن در گذشته از اهميت زيادي برخوردار بوده است. وجه تمايز ظاهري مزديسنا از ساير اديان، يا علامت خارجي آن، زور(3) هوم و بَرسَم بوده که عمده ي اسباب عبادت محسوب مي شود. در اين دين، گو اين که هر يک از اين سه اشاره به يک مقصود خاص است، ولي همه ي آن ها را بايد انگيزه و دست آويزي از براي ستايش دانست، چه در وقت تهيه و فشردن گياه هوم و بستن و گشودن شاخه هاي برسم، جز اوستاخواني و حمد و تسبيح خداوند چيز ديگري در ميان نيست. موبدان به هنگام اجراي مراسم، نان و آب را تقديس کرده، با هوم آميخته، در وقت مراسم مذهبي مي خورند. ( فشرده ي گياه هوم، پاراهوم نيز ناميده مي شود. ) اين گياه را، که بومي ايران است، از مناطق کوهستاني مي چينند و براي پارسيان، به هند مي فرستند. ( محل رويش اين گياه در اوستا، کوه هاي بلند ذکر شده است. )
فشرده ي هوم در بندهش، به لحاظ خواص، سرور و بزرگ کليه ي گياهان دارويي خوانده شده است و هوم شربت سکرآوري بوده که زردشت پس از ظهورش استعمال آن را ممنوع کرده است. ( در اوستا، صفت دورئوشه، يعني دورکننده ي مرگ، براي هوم به کار رفته است. )
« مراسم هوم از مهم ترين مراسم مزديسناست که با آداب و شستشوي مخصوص، و با خواندن اوستا در برابر مجمر آتش همراه است، پنج تا هفت ساقه از هوم با قدري آب و شاخه ي کوچکي از انار در هاون با ترتيبي خاص کوبيده و فشرده مي شود و به آن پراهوم گويند. پراهوم در واقع چند قطره مايع است که چندين ساعت بر آن اوستا خوانده باشند.
مي توان گفت که هوم به منزله ي شراب مراسم اويخاريستيا يا شرابي است که در دين عيسي، روح و خون مسيح پنداشته مي شود.
پياله اي [ را ] که در آن هوم گذارند، هيوميه ( يا هوم دان، هومين جامک يا هومين جام ) خوانند. »(4)
« نوشيدن گياه هوم، گويا اين مستي نيايشي و معنوي را گاهي به نوعي بي خودي و مستي خطرناک مبدل مي کرد و موجب زد و خوردها و کشمکش ها و خودآزاري ها مي شد و از اين رو زردشت نوشيدن آن را در جشن هاي مذهبي براي پيروان خود ممنوع کرد و از آن پس ايجاد خلسه تنها به وسيله ي رقص و خواندن ورد و آفرين و ضربه هاي خاص طبل و دف انجام مي گرفت و اين مراسم کهن هنوز در ايران نزد کردان تيره ي قادري و برخي از مردم بلوچستان به صورت هزاران سال پيش و با همان شکوه خاص خود و با صداي رازآميز و مستي انگيز آهنگ يک دف و سپس دو دف و سرانجام سه دف انجام مي گيرد و نوع ديگر آن که جنبه ي مذهبي خود را از دست داده، در رقص هاي دسته جمعي جلمان کردان و مردم آذربايجان هنوز رايج است. در هند نيز اين جشن ها و يا به اصطلاج پارسيان هندي، جشن خواني، نزد هندوان و بداييان با نواي پارسايانه ي زنگ و چکش و کوفتن به روي طبل هاي پرستشگاه ها توسط خود نيايش گران انجام مي شود و هندوان نيايش گر پس از به صدا درآوردن زنگ با چکش به رقص و گرد گرديدن مي پردازند و حالت جذبه و شوق را با نواي زنگ و سرودهاي مذهبي در خود ايجاد مي کنند. يادگار اين رقص هاي مذهبي را در جشن و سماع صوفيان نيز مي توان يافت و نوع برتر آن در سماع صوفيان مولوي هنوز رايج است. »(5) مراسم دف زني و رقص دراويش در مراسم پير شاليار در اورامانات نيز مشابه اين رقص است. فصل هاي نهم، دهم و يازدهم اوئستا را « هوم يشت » گويند، چون موضوع اين سه فصل عصاره ي هوم است و در تأثير فوايد آن، به هنگام سرودن اين فصول، چند قطره عصاره که پيش از مراسم تهيه شده، مي نوشند. همچنين، هوم نام فرشته اي است که در بندهاي 89 و 90 « مهريشت » از آن ياد شده است.

پي‌نوشت‌ها:

1- پژوهشي در اساطير ايران، ص 479.
2- فرهنگ اساطير و اشارات داستاني، ص 456.
3- زور: فديه و نيازي بوده که در مراسم ديني به کار مي برده اند. در مراسم ديني، چند قرص نان، يک پياله ي آب، فشرده ي هوم و شاخه اي ( شبيد يا شَويد، که بعدآً به فشرده ي انگور مبدل شده ) بوده که پيشوايان بر آن دعا مي خوانده اند. اين آب در اوستا موسوم است به زئوتر که امروز زور گويند، يعني نذر و نياز با مايع. ( دانش نامه ي مزديسنا، ص 308 ).
4- دانش نامه ي مزديسنا، صص 484-485.
5- جهان فروري، صص 35-34.

منبع مقاله :
ضابطي جهرمي، احمد؛ (1389)، پژوهش هايي در شناخت هنر ايران، تهران: نشر ني، چاپ اول.